کد مطلب:106839 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:172

حکمت 139











[صفحه 543]

از سخنان امام (ع) به كمیل بن زیاد نخعی- خدایش او را بیامرزد- است. كمیل می گوید امیرمومنان (ع) دست مرا گرفت و به صحرا برد، هنگامی كه به خارج شهر رسید، آهی كشید، همانند آه كشیدن شخص غم رسیده، آنگاه فرمود: جبان: صحرا، صعداء: نوعی از نفس كشیدن است كه شخص مصیبت دیده، و غم رسیده، نفس می كشد، همج: مگس كوچكی همچون پشه، رعاع: نوجوانان و ساده لوحان، افراد تازه كار، لقن: تیزهوشی، احناء: اطراف و جوانب، منهوم باللذه: آزمند در كاری و حریص به لذت، مغرم بالجمع: كسی كه علاقه زیادی به جمع آوردن ثروت دارد، (یا كمیل! این دلها همچون ظرفهایی هستند كه بهترین آنها نگهدارنده ترین آنهاست، پس تو از من آنچه را می گویم، به خاطر داشته باش: مردم سه دسته اند: عالم ربانی، دانش پژوه راه رستگاری و مگسان خرد و ناتوان كه به دنبال هر آوازكننده ای كشانده می شوند، و با هر بادی روانند، از پرتو دانش، روشنی نجسته و به پایه ی محكمی پناه نبرده اند. ای كمیل: دانش بهتر از ثروت است، دانش نگهبان تو و تو پاسدار ثروتی، مال و ثروت با بخشش كم شود، اما دانش در اثر بخشش فزونی گیرد. پرورده ی ثروت با از بین رفتن مال و ثروت از بین می رود. ای

كمیل: آشنایی با دانش، خود، دیانت است، بدان وسیله پاداش داده می شود، و بدان وسیله اطاعت خدا در زندگی این دنیا و خوشنامی پس از مرگ نصیب انسان می گردد، دانش فرمانروا و ثروت فرمانبر و مغلوب است. یا كمیل! اندوخته كنندگان ثروت نابود شدند با این كه زنده اند اما دانشمندان پایدارند تا وقتی كه روزگار پایدار است، بدنهاشان از میان رفته اما سیمایشان در دلها برقرار است. بدان كه در اینجا (به دست مباركش به طرف سینه ی خود اشاره فرموده) دانش فراوان است، اگر فراگیرندگانی می یافتم، بلی می یابم، تیزفهم نامطمئنی را كه ابزار دین را برای دنیا به كار می برد، و به وسیله ی نعمتهای الهی بر بندگانش، و با حجتهای خدا بر دوستانش برتری می جوید. یا كسی كه اطاعت از دانشمندان كرده بدون هیچگونه بینشی در اطراف حق و پیرامون حقیقت با نخستین شبهه ای كه روبرو می شود، آتش شك و تردید در دل او زبانه می كشد، بدان كه نه این شایسته است و نه آن، یا كسی را می یابم كه غرق در خوشگذرانی است و به سادگی از خواستهای نفس پیروی می كند، و یا كسی كه شیفته جمع آوری و اندوختن مال و ثروت است، و اینان هم، در هیچ موردی از نگهبانان دین نمی باشند، نزدیكترین چیزی كه بدانها ش

باهت دارد، چهارپای علفخوار است! در چنین روزگاری دانش با مرگ دانشمندان، نابود می شود! در این بخش از سخنان امام (ع) نكته هایی است: نكته اول- امام (ع) زمینه سازی كرده و برای درك مطلب كمیل را به این عبارت خود: ان هذه القلون... لك توجه داده است. نكته دوم- مردم را به سه دسته تقسیم كرده است و جهت تقسیم آن است كه مردم یا عالمند و یا عالم نیستند. دسته دوم یا دانشجویند و یا در پی دانش نیستند. آنگاه هر قسمی از اقسام سه گاه را به صفتی وابسته ساخته است. دسته اول عالم، را به صفت ربانی- منسوب به پروردگار متعال، برخلاف قاعده و بر غیر قیاس، نسبت به رب، ربانی- وصف نموده است، یعنی عالمی كه با پروردگاری خدا آشنا و عارف به خدای تعالی است، الف و نون را برای مبالغه در نسبت زیاد كرده اند. خداوند می فرماید! كونوا ربانیین. یعنی گفته اند: از آن جهت به این نام نامیده شده اند كه دانشهای كوچك را پیش از علوم سطح بالا به دانش آموزان، تعلیم می دهند و نیز گفته شده است كه چون آنان علم را اصلاح می كنند و از خطا و اشتباه مبرا می سازند. دسته ی دوم: دانشجو كه امام (ع) او را به صفت در راه نجات بودن وصف كرده است. چون علم وسیله ی نجات و رستگاری در ع

الم آخرت است و دانشجو در راه تحصیل علم، در حقیقت در راه نجات حركت می كند تا به وسیله ی دانش بدان هدف نهایی برسد. دسته ی سوم- عوام و ساده لوحانند كه امام (ع) آنان را با چند صفت تعریف كرده است: 1- كلمه ی همج، مگس خرد را به جهت حقارت و بی ارزشی برای آنان استعاره آورده است. 2- آنان را به ساده لوح بودن و تازه كاری، معرفی كرده است. زیرا این دو صفت ممكن است از نادانی سرچشمه گرفته باشد. 3- پیرو هر صدایی بودن، به ملاححظه شباهت داشتن به گوسفندان در غفلت و نادانی. 4- با این توصیف كه آنان با هر بادی روانند، از ناتوانی ایشان در ثبات و پایبندی به یك مذهب و مرام كنایه آورده است. 5- آنان از پرتو دانش روشنی نمی گیرند، یعنی ایشان در تاریكی جهل به سر می برند. 6- و آنان به پایه ی استواری پناه نجسته اند، پایه استوار، كنایه از عقاید بر حق و یا دلیل و برهانی است كه در دفع گرفتاریهای آخرت بشود بر آنها تكیه كرد. نكته سوم- در ستایش دانش و برتری آن بر ثروت از چند جهت: 1- دانش صاحب خود را از گرفتاریهای دنیا و آخرت نگهداری می كند، اما مال را صاحبش حفظ می كند، و امتیاز روشنی در فضیلت و منفعت است بین آنچه پاسدار صاحب خود باشد و بین آنچه ب

ه پاسداری صاحبش نیازمند است. 2- دانش با خرج و صرف و فایده رساندن به علاقمندانش فزونی می یابد و رشد می كند، چون عالم، خود نیز ضمن تعلیم و مذاكره، متذكر شده و فراموش نمی كند، و آنچه را نمی داند استنباط می كند، اما مال به خرج و صرف و انفاق به دیگران كاهش می یابد. 3- بخشش مال یعنی نیكی كردن به وسیله ی مال و دارایی با از بین رفتن ثروت از بین می رود اما احسان به علم به خاطر بقای علم، باقی و جاوید است. صنیع بر وزن فعیل به معنی مفعول است. 4- آشنایی با دانش، خود دیانت است. یعنی تحصیل دانش خود روش دینداری است. و قبلا هم روشن شد كه علم اصل و ریشه دیانت است. 5- انسان به وسیله ی مرگ در زندگی دنیا مردم را تحت فرمان آورده و نام نیك پس از مرگ را كسب می كند كه این دو از جمله فضایل خارجی علمند. 6- حاكم بودن دانش، نسبت به ثروت، و مغلوب و محكوم بودن ثروت نسبت به آن، یعنی دخل و تصرف علم در راه به دست آوردن مال و انفاق آن، تنها مطابق علم و آگاهی به راههای كسب و مصرف مال وابسته است. 7- از دلایل برتری علم بر ثروت آن است كه اندوخته كنندگان ثروت در آخرت در هلاكتند و در دنیا نیز مغلوب و محكومند، گرچه بر زنده بودن آنان گواهی دهند. چنان

كه خداوند متعال می فرماید: و الذین یكنزون الذهب و الفضه. اما دانشمندان همیشه زنده اند، هر چند كه بدنهای آنها از دنیا می رود. اما سیمایشان در دلها زنده و ماندنی است. نكته چهارم: امام (ع) پس از این كه كمال فضیلت علم را ثابت كرد به دانش وافری كه در سینه ی مبارك اوست اشاره می فرماید و این كه مانع اظهار آن نیافتن كسی است كه قابلیت حمل آن را داشته باشد. ها، برای تنبیه، و جواب او محذوف است و تقدیر: لا ظهرته (یعنی اگر فرد مستعدی بود من آن را ظاهر می كردم) نكته پنجم: امام (ع) درصدد آن برآمده كه ثابت كند كسانی دارای علم یافت می شوند، اما توجه داده است كه آنان صلاحیت حمل دانشی را كه نزد آن بزرگوار است ندارند، و به چهار دسته از آن افراد اشاره فرموده است و جهت تقسیم به این اقسام آن است كه مردم غیر اهل دانش یا طالب دانش اند و یا طالب نیستند، و طالبان دانش هم یا توانایی استدلال در دین را دارند یا ندارند، اما آنان كه طالب دانش نیستند به چیزهایی دیگر سرگرمند و سرگرمی آنها یا به سبب فرو رفتن در لذات و اطاعت بی چون و چرا از شهوات است و یا به سبب دلبستگی به جمع آوری ثروت و اندوختن مال می باشد. اما دسته ی اول: شامل همان انسان ناپ

اكی است كه دارای صفت فرومایگی است و به همین اشاره فرموده است، در عبارت: بلی اصیب لقنا، یعنی آری می یابم تیزفهم نامطمئن را... و به دلایل شایستگی نداشتن چنان كسی برای فراگیری دانش به قرار زیر اشاره فرموده است: 1- او مورد اطمینان نیست، یعنی آمادگی دارد كه دانش را به نااهلش منتقل كند و آن را در جای نامناسب به كار برد، و ضمیر در علیه به علم برمی گردد. 2- او ابزار دین، یعنی دانش را برای دنیا به كار می بندد، مانند كسی كه علم را وسیله ی كسب قرار می دهد، و با نعمتهای الهی، یعنی علم و دانش بر بندگان خدا برتری می جوید، مانند آن كه به آنها فخرفروشی و بر آنها سیطره جویی میكند، و با حجتهای خدا، و آنچه كه می داند، در برابر اولیای خدا می ایستد و حق را با باطل آمیخته می سازد. اما دسته ی دوم از كسانی كه شایستگی فراگرفتن دانش را ندارند، اشخاصی اند كه پیرو دیگرانند و به این گروه اشاره فرموده است در عبارت: و منقادا... شبهه، و منقادا عطف بر لقنا است، و مقصود امام (ع) از انقیاد به حق، باور داشتن و تسلیم شدن به نحو اجمال است. و با دو دلیل بر ناشایستگی اینان اشاره نموده است: 1- نداشتن آگاهی نسبت به همه ی جوانب و جزئیات دانش. 2- آتش

شك و تردید، در دلش با اولین شبهه ای كه روبرو می شود، شعله می كشد، و این، به دلیل ناآگاهی، و ثابت نشدن ایمان در باطن او، با دلیل و برهان روشن است. عبارت: لا ذا و لا ذاك یعنی از حاملان دانش، نه این دسته شایستگی دارند و نه آن دسته. اما دسته ی سوم، افرادی هستند كه با عبارت: او منهوما... للشهوه یعنی: غرق در شهوت و...) اشاره فرموده است. دسته ی چهارم: آن گروهی است كه با جمله ی: او مغرما بالجمع و الادخار: یا شیفته ی جمع آوری و اندوختن ثروتند اشاره فرموده و به دنبال آن، امام (ع) با دو ویژگی از آنان نكوهش كرده است: 1- این دو گروه هرگز از پاسداران دین نیستند، یعنی: هیچ دلبستگی به دین و دینداران ندارند. 2- نزدیكترین چیزی كه به اینان شباهت دارد، چهارپای علفخواره است به جهت ناآگاهیشان از دین و نتیجه ی آن در آخرت. و این سخن امام: كذالك، یعنی با فراهم شدن چنین شرایطی كه یا كسی نیست كه شایستگی حمل دانش را داشته باشد، و یا كسانی هستند كه شایستگی ندارد، زمان نابودی دانش با نابودی حاملان واقعی دانش فرامی رسد، زیرا تشبیه (كذالك) این حالات را می رساند. و مقصود امام (ع) از حامل دانش، خود او، و كسانی اند كه در آن روزگار امید می رفت

از شایستگان باشند.

[صفحه 544]

هجم: ناگهانی وارد شد، بار خدایا آری! زمین از كسی كه دین خدا را با برهان و حجت نگهدارد خالی نیست: آشكار و مشهور و یا بیمناك و پنهان تا حجتها و دلایل روشن الهی از بین نرود، آنان چند تن اند و در كجایند. به خدا قسم از نظر شمار اندكند اما از جهت مقام و مرتبه در نزد خدا بسیار باعظمتند. به وسیله ی آنها خداوند حجتها و دلایل خود را حفظ می كند تا آنها را به امثال خود به امانت بسپارند و در دلهای نظایرشان بكارند. علم و دانش با بصیرت، یكباره رو به ایشان آورده و آنان با آسودگی و یقین آن را به كار بسته اند و آنچه را كه ناز و نعمت پرورده ها دشوار دیده اند، سهل انگاشته اند و به آنچه نادانان از آن می گریزند ایشان دل بسته اند، و با بدنهایی در دنیا زندگی می كنند كه ارواحشان به جایگاه والایی آویخته است. آنان در روی زمین جانشینان خدا و دعوت كنندگان به راه دین اویند. آه آه! چه مشتاقم كه آنها را ببینم.) آنگاه فرمود (یا كمیل اگر می خواهی برگردی برگرد.) آنگاه امام (ع) خواسته است تا به وسیله ی این عبارت: اللهم بلی (بار خدایا، آری) مطالب گذشته را جبران كند. زمین خالی نیست از كسی كه دین خدا را با حجت و دلیل نگه دارد، یا آ

ن شخص آشكار است و یا پنهان و بیمناك در بین مردم. و مقصود از آشكار، آن كسی است كه از اولیای خدا و جانشینانشان در نقطه ای از زمین، شاید قادر بر اظهار علم و عمل بدان، بوده باشند، و مقصود از خائف و بیمناك، كسی است كه چنان توانایی را ندارد. شیعه معقتد است كه این سخن تصریحی است از طرف آن بزرگور، بر لزوم امانت میان مردم در تمام زمانها تا وقتی كه تكلیفی وجود دارد، و امام با حجت و برهان الهی بر امور مردم رسیدگی می كند و بر طبق حكمت الهی وجود او ضرورت دارد. امام یا آشكار و شناخته شده است مانند آنانی كه با نیكوكاری درگذشتند و به ملا اعلی پیوستند- از یازده فرزندان امام (ع)- و یا بیمناك و پنهان از انظار است، چون دشمنان زیادی دارد، و دوستان مخلصش اندك اند، همچون حجت منتظر (ع) تا این كه پس از پیامبران، مردم بر خدا حجتی و عذری نداشته باشند. جمله ی: و كم ذا اظهار ناراحتی از طول مدت غیبت صاحب الامر و بیزاری از ادامه ی دولت دشمنان اوست. و عبارت: این هم اظهار اندك بودن شمار امامان دین است و بدان جهت توجه داده است با این عبارت: آنان به خدا قسم از نظر شمار اندك اند و در بیان ستایش از آنها ویژگیهایی را یادآور شده است: 1- از نظر شم

ار اندك و از حجت مرتبه و مقام در نزد خدا بزرگند. 2- به وسیله ی آنان خداوند حجتها و دلیلهای روشنش را كه در دین موجود است، حفظ می كند تا به امثال ایشان باز دهد و پس از آنها در دلهای نظایر ایشان كشت كند. 3- علم و دانش و بصیرت و بینش یكباره رو به ایشان می آورد، یعنی یكباره رو آورده و یكجا وارد عقل و اندیشه آنان می گردد، زیرا علوم ایشان اكتسابی نیست. بعضی گفته اند، این مطلب از باب مقلوب و به عكس است، یعنی عقول آنان یكباره بر حقیقت دانش روی می آورد. 4- آنان با روح ایمان و یقین، آنرا به كار بسته اند، یعنی لذت دانش را دریافته اند. 5- سختی ناز و نعمت پرورده ها را سهل انگاشته اند، یعنی امور دشواری مانند خوراك ناگوار، و بستر و لباس خشن، و ایستادگی و پایداری در روزه داری و بیدارخوابی و اینها در برابر لذت یقین و شیرینی عرفان كه آنان دریافته بودند برایشان سهل و آسان بود. 6- بر آنچه نادانان از آن می ترسیدند، ایشان دل بستند. یعنی به آن حالاتی كه یاد كردیم، آنان انس و الفت گرفته بودند، زیرا نادان به دلیل ناآگاهی از نتیجه ی آنها، فاصله می گیرد و از اهل آنها می ترسد و كناره گیری می كند. 7- آنان در دنیا با بدنهایشان زندگی می كن

ند، اما روانشان آویخته به جایگاه والایی است و شیفه مشاهدات خود از جمال حضرت حق و همراهی با ساكنان عالم بالا و فرشتگان می باشند. و چون آنان را با ویژگیهای یاد شده معرفی كرده، در مقام ستایش ایشان نیز به این مطلب اشاره فرمود كه اینان به دلیل داشتن این ویژگیها، جانشینان خدا در زمین و داعیان به دین خدایند. آنگاه، آه آه گفت و حسرت برد بر شوق دیدارشان. آه كلمه ای است برای اظهار درد. اصل آن اوه بوده است. و این بخش از سخنان امام (ع) از فصیحترین عباراتی است كه از آن بزرگوار نقل كرده اند.


صفحه 543، 544.